بانوی نور
سه شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۶، ۰۹:۰۷ ق.ظ
دیری است
درسحرگه تاریخم،
برخاسته، زرخوت شبخوابی،
اینک،
برآستانه صبح ایستاده
ووام می گیرم امیدرا
ازنیاکانم،
درانتظارکه بنوشم،جرعه جرعه خورشیدرا،
ومی دانم که رویانیست
می بینم، بانوی نوررا
که می اید،
ازژرفنای تاریکی اعصار
وبرلبانش بشارت
صبح است.
۹۶/۰۶/۰۷