سرو،می رقصد ازنسیم بهار
یار،می خنددازتبسم یار
سوسن ویاسمن تنیده به هم
دختررز،به جانب دلدار
یک طرف، سازمی زند سنبل
سهره بنشسته برسربازار
به ترنم نشسته بادف وچنگ
ارغوان، بهردیدن دلدار
مژده می آورد،صباهردم
می کندفاش، جمله اسرار
که بهشت است، آسمان وزمین
نقدگیروغنیمتی بردار
گرنخواهی که بهره ای ببری
کی بود؟فرصتی دگردرکار
ماه ها بگذرد به سالی هم
تا،ببینی دگر،یکی توبهار!؟