بهارانه

دست نوشته ها و اشعار

دست نوشته ها و اشعار

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۶۹ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است


به دیده می کشم ای نازنین جفای تورا/
به کام می برم آن باده شفای تورا/
من ازحوالت چشمت به عرش ره سپرم/
به زهره یاددهم شیوه نگاه تورا/

هزاربارتوراگفتم ای عزیزمصری من/
عزیزمصرچه داند شب وصال تورا/
به خلوت دل من شورهای پنهانی ست/

بیاکه جان بپذیردنوای شورتورا/
اگرهزاربارتورا،براریکه ره بزنند/
دخیل بازببندم به تخت، موی تورا/
جهان،به بوی توآبادمی شودای عشق/
چوکیمیا بربایندجمله گوی تورا/
بیاومرحمتت را نثارکن مارا/
چو مرحمی بهم آریم آب روی تورا/
حدیث عشق توباما حدیث پنهانی است/
به هیچ غیرنگوئیم گفت وگوی تورا/


ت.پویا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۶ ، ۰۹:۵۵
ت. پویا

سربرآستان تان می ساییم
شماکه دردانه زمان بودید
ای نازنین آدمیان
زمانه بایادتان نفس می کشد
وکلام به نام تان متبرک می شود
نام تان وکلام تان جاودان باد
برتارک تاریخ


ت.پویا


به مناسبت نودودومین سالروزتولد،شاعرشهیر"احمدشاملو"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۶ ، ۰۹:۵۳
ت. پویا

ای کهن دژ
قلعه نارین
دردانه دشت صبورعشق

سائیده رخسار نجیبت را
اگر،شلاق های ظلم شنزاران
اماهماره استواری تو

بن پایه هایت ایستاده سخت
بردروازه تاریخ
این سامان

آری توفرزندکویری
نیک می دانم
گرصدهزاران بار
محصورگردانندجسمت را
دربندتاریکی
روحت دگرباره، چراغ افروزگردد
رهروان را
درشب های نومیدی
آری توفرزندکویری
نیک می دانم.


ت.پویاآذر96


تقدیم به همه مردمان نیک ونیک پرورکویر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۶ ، ۰۹:۵۲
ت. پویا

پائیزسرد
پائیززرد
پائیزبیرقدارچاووش زمستان
ماسیده دربیخ گلویش
بانک چاووشی
خشکیده چشمانش
به سان چشم های من
اوهم نمی گرید
به سان من
پائیزجان
بگشای بغض ات را
بغض تو
درد کهنگی دارد
چون دردهای من
پائیزجان دیگربس است
بگشای بغض ات را
فریادکن خود را
فریادکن خودرا
ت.پویاآذر96

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۶ ، ۱۰:۱۴
ت. پویا

چه گونه باورکنم
اشکی راکه می ریزید!
درساحل رخوتناک رود!؟
آن گاه که دهان می گشایید
ودرلابلای دندان هاتان
هنوز،گوشت تن آهوبرگان
روح مرامی آزارد!
من، هنوز،حافظه ام راباخوددارم
وبر اشک های دروغین تان
می خندم
خط فریب تان را،دیدگان بیدارم
می شکند
آی!!! تن پروردگان ساحل آرامش
به اعماق لجن آلود،رودتان برگردید
شمایان هرگز،دراین ساحل،طعمه ای
نخواهید یافت
به اعماق لجن آلود،رودتان برگردید
ت.پویا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۶ ، ۱۰:۱۳
ت. پویا


منجی نخواهدشدشمارا
این جلجتا
اگربدان دل بسته اید!؟
که هماره آنجا
شرافت رابه صلیب کشیده اند
آی!!!! هیولاهای ناراستی
شمایان رامی گویم
ازگورهاتان برخیزید
واین دیو بدسرشت
رایاری کنید!
که بی شمایان،یک لحظه
بودن نتواند
ومن، خواهم گریست برتکرارتاریخ
اگر عیسای دیگری را
بر صلیب کشید!


ت.پویا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۶ ، ۱۰:۱۳
ت. پویا

چه نامبارک است.کلمه
اگر،ناراست باشد

وچه فریبکاری بزرگی است
هنگام که
شعله های سرخ درونت
بیرون می ریزد
که گرم نمی کند
بلکه می سوزاند
همه یقین را

وتواین رامی دانی!
ومن،برخودمی لرزم
که تواین رامی دانی

ومی روی تاتاریخ راتکرار کنی
واین باربخشکانی
تمامی ریشه های راستی را

آری،درد،همین است
که تواین رامی دانی!
ومی روی تاتاریخ راتکرارکنی!؟
ت.پویا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۶ ، ۱۰:۱۲
ت. پویا

خرمهره های ریز
خرمهره های درشت
در،جای جای دکه خرازان
بنشسته اندبه جای مهره
به طنازی!
امایقین دارم
خرمهره، مهره نخواهدشد
من مهره راشناخته ام
دردست های کودکی ام اما؛
مهره تمام رخش صاف است
مانندشبنم روی برگ
گلبرگ ها،ز ژرف تنش پیداست
خرمهره چون خزف است اما
پوشیده درشمایل ناصافی
گیرم،هزارباربگنجاند
خودرابه جای مهره به خوش رقصی
خرمهره،مهره نخواهدگشت
خرمهره،مهره نخواهدشد
ت.پویا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۶ ، ۱۰:۱۲
ت. پویا


گم گشتگی ازکوی یاران
زودباشد
این شهربا،بدبودنش هم،
خوب باشد
شهرقشنگ خاطرات کودکی مان
با،غنچه های ارغوان وبوی یاران
گرآسمان اش گاه تیره گاه بی رنگ
آری به چشمان ترمن جور
باشد
ای دل تودراین کوی باش و عاشقی کن
این شهر،شهرعاشقان نور
باشد
ت.پویا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۶ ، ۱۰:۱۱
ت. پویا

باغ پر برگی است اکنون
این جهان آیا؟
نمی دانم!
کجای اش غنچه می روید؟
کجای اش سبزه می زاید؟

باغ پر برگی است اکنون
این جهان آیا؟
نمی دانم!

هزاران غنچه را
پژمرده دارد
دیولاخ وسوزسرمای زمستان اش

عروسان اش به میثاق زفاف عشق و
خوشبختی
به ضرب آهنگ جانسوزسیه خنجر
به جهل آغشته می میرند!

باغ پربرگی است
این جهان آیا؟
نمی دانم!

به زیر افتاده اختروارگانش
ازبلند آسمان
برخاک!
ودراوج اند،سفله نادانان کم عقل
سبک اندیش!

باغ پربرگی است
این جهان آیا؟
نمی دانم!

آنجاکه مردان وزنان وکودکانش
درجدال رفتن و ماندن
برمغاک آب ها
تاراج راچون باده
می نوشند
تاگاه حلول مرگ درجانشان

نه، اما؛
نیک می دانم
کلام پیردوراندیش را
که ماراگفت باحسرت؛
باغ بی برگی است
این جهان
"خوابیده درتابوت پست خاک"
باغ بی برگی است آری
این جهان آری
باغ بی برگی است
ت.پویا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۶ ، ۱۰:۱۱
ت. پویا